در این به ظاهر زندگی...


دلتنگی

بعضــــــی ها گـــــــ ـــــریه نمی کنند! اما از چشــ ــــــــ ـــــم هایشان معلوم است که اشکــــی به بزرگی یک سکــــــــــ ــــوت، گــــوشه ی چشمشان به کمیـــ ـــن نشسته

تلف کرده ام .... زندگی را،

عمر گرانی که هر کس آمد و رفت

از آن گفت...بزگ و کوچک،

ستایش اش کردند ... اما من،

تحملش کرده ام،

چون پوچی آن را میبینم،

آنچنان که رنجش،

به سقیدی کشانده، تار تار موهایم

آنچنان که مغزم را میخورد

موریانه های خوش خوراک تنهایی،

کسی که درک نکرد وجود من را

و مانده ام در تنهایی تا لااقل تنهاییم را داشته باشم

خسته شده ام،

از تمام خوبی ها و بدی ها

از صبح و بیداری ...

مانده ام در حسرت بیدار نشدن



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 18 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 17:49 توسط elham| |


Power By: LoxBlog.Com